اعتماد بر«ظنّ» در: پندار، گفتار و کردار
میزان درک و فهم ما از مسائل، طیفی را تشکیل میدهد که یکطرف آن شناخت دقیق و کامل و طرف دیگر وهم و خیال میباشد. اگر شناخت متکی بر مستندات علمی و دلیل و منطق وبا ژرف نگری و تجربه عملی تؤام باشد، «یقین»نامیده میشود. آنچنان که در قرآن آمده است:
تکاثر، آیات ۵ تا ۷ ــ کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ
چنین نیست، اگر علم یقینی داشتید، قطعا (در دنیا با چشم خِرد) و سپس (در آخرت) با چشم یقین آنرا میدیدید.
پائینتر از علم، "ظن »و گمان است، که نه متکی بر شواهد و دلائل علمی است، که قابل اثبات باشد، و نه آنقدر بی پایه و اساس که خیال واهی تلقی گردد. در واقع «ظن»نوعی تصور و احتمال ذهنی روشن است که شخص خیال میکند حتما درست است!
در امور عادی زندگی البته اشکال چندانی ندارد اگر مطابق ظن و گمان خود عمل کنیم، فرضا اگر گمان کنیم که هوا بارانی خواهد بود و به این دلیل به سفر یا سر کار نرویم، در این حالت فقط از کارمان عقب افتادهایم که قابل جبران میباشد. اما اگر نسبت به دیگران بر اساس ظن و گمان عمل کنیم، ممکن است در صورت اشتباه مرتکب جور و جفائی در حق آنان گردیم و ستمی از ما سر بزند. و همینطور در امور معنوی و در باره خدا و آخرت.
به این حالت میگویند «سوء ظن»(بدگمانی) که ریشهاش نه از واقعیات بیرونی، بلکه از بدگمانیهای درونی نفس آدمی است. اما «حسن ظن»(خوش گمانی) هم داریم که از مثبت نگری و خوش بینی نسبت به دیگران ناشی میشود. اتفاقا قرآن هر دو حالت را بیان کرده است:
الف ــ سوء ظن (سوره حجرات آیه ۱۲)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ
ای کسانیکه ایمان آوردهاید، از بسیاری از گمانها بپرهیزید که برخی از آنها گناه است، در کار مردم تجسس و غیبت نکنید. آیا هیچیک از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ حتما از آن کراهت دارید (اما عملا با ترور شخصیتی او همین کار را میکنید! یعنی با تضعیف او خود را فربه میسازید). پس از خدا پروا کنید که او توبه پذیر مهربان است.
ب ــ حسن ظن (سوره نور آیه ۱۲)
در این آیه هشدارِ خدا را نسبت به کسانیکه با آبروی مردم سهل انگارانه بازی میکنند و سخنان نا روا در باره نوامیس مردم میپراکنند میخوانید، سخنانی که بی هیچ شاهد عادلی، فقط مبتنی بر ظن و گمان و شایعات بی پایه است:
لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ
چرا وقتی آن شایعه را شنیدید، شما مردان و زنان مؤمن! نسبت به هم خوشبین نبودید و نگفتید این دروغ آشکاری است؟
این مناسبات را چه زیبا مولانا در مثوی معنوی اش بیان کرده است (دفتر ۵ ابیات ۲۶۴۵ ببعد):
این همه وهم تو است ای ساده دل ور نه بر تو نه غِشی دارم نه غِل
از خیال زشت خود منگر به من بر محبان از چه داری سوء ظن
ظن نیکو بَر بَر اِخوان صفا گر چه آید ظاهر از ایشان جفا
این خیال و وهم ِبد چون شد پدید صد هزاران یار را از هم بُرید
مُشفقی گر کرد جور و امتحان عقل باید که نباشد بد گمان
عالم وهم و خیال طمع و بیم هست رهرو را یکی سد عظیم
غرق گشته عقلهای چون جبال در بحار وهم و گردابِ خیال
زین خِیال رهزنِ راه یقین گشت هفتاد و دو ملت اهل دین
البته ما در پارهای از امور چارهای جز ظن و گمان و حدس و احتمال نداریم، اما همان طور که هرگز در مصرف داروی غیر مطمئن با سلامتی و جان خود بازی نکرده و خود را به دامان ریسک رها نمیسازیم، در بسیاری از امور جز با اطمینان علمی نمیتوان سخن گفت و گام گذاشت.
ظن و گمان ممکن است در برخی موارد لازم باشد، اما مسلما «شرط کافی»نیست و برای رسیدن به حقیقت هرگز کفایت نمیکند. بازهم مولوی در تشبیهی زیبا، ظن را پریدن با یک بال و علم را پرواز با دو بال شمرده است که بر افقها پر میزند:
علم را دو پر گمان را یک پر است ناقص آمد ظن به پرواز ابتر است
مرغ یک پر زود افتد سرنگون باز بر پَرٍد دو گامی یا فزون
افت و خیزان میرود مرغ گمان با یکی پر بر امیدِ آشیان
چون ز ظن وارست علمش رو نمود شد دو پرٍ آن مرغِ یک پر، پَر گشود
دفتر سوم ۱۵۱۱ ببعد
قرآن در مواردی «ظن» را مقابل «یقین» قرار داده است تا در این تقابل، که یکی بر ذهن محدود آدمی و دیگری بر وحی الهی تکیه دارد، بی اعتباری اعتماد کردن به گمانهای خود را تأکید کرده باشد:
جاثیه ۳۲ (در باره قیامت).... وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ
... و هر گاه به آنها گفته میشود وعده خدا راست است و ساعت قیامت تردیدی در آن نیست، میگوئید ما نمیدانیم ساعت قیامت چیست، تنها تصوری از آن داریم و به یقین نرسیدهایم.
نساء ۱۵۷ (در باره ادعای کشته شدن حضرت عیسی)
.... وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـکِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا
...و این سخنشان که: ما عیسی مسیح پسر مریم فرستاده خدا را کشتیم!! در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند، بلکه امر بر ایشان مشتبه شد. آنها ئی که در باره او دچار اختلاف شدند در شک و تردید هستند، هیچ دانشی بر این ادعا، جز پیروی ازظن و گمان، ندارند. و به یقین او را نکشتند.
دیگر از مواردی که ظن و گمان آدمی سایه برافکار و اوهام مردم در طول قرنها انداخته است، تصور مؤنث بودن ملائک است! کسی هم سئوال نمیکند آخر این نقاشیها و تابلوهای زیبائی که فرشتگان را بصورت حوریان بهشتی یا کودکان بال و پر دارنشان میدهند از کجا ریشه گرفته است!؟
به نظر میرسد این تفکرات ریشه در همان اساطیر یونان باستان و سخنان تحریف شده پیامبران پیشین داشته باشد که به تدریج همه فرهنگها را پر کرده است. به طوری که مشرکین معاصر پیامبر اسلام نیز مُجدانه بر آن باور داشتند:
نجم ۲۷ و ۲۸ (در رد تصورات مؤنث شمردن فرشتگان)
إَِّن الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَیُسَمُّونَ الْمَلَائِکَةَ تَسْمِیَةَ الْأُنثَى
وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا
برای آنها در این ادعا هیچ دانشی نیست، فقط دنباله روی از ظن و گمان میکنند، در حالیکه ظن و گمان آدمی را از (دانستن علمی) حق بی نیاز نمیکند.
ماهیت فرشتگان را که غیر مادی هستند، فقط از وحی میتوان سراغ گرفت:
از حق «ان الظن لا یغنی» رسید مرکب ظن بر فلکها کی دوید؟
دفتر اول بیت ۳۴۶۱
مولوی ظن و گمان را به برق لحظهای آسمان در روزهای بارانی و«وحی»را به اشراق و طلوع خورشید جهانتاب تشبیه کرده است:
راه کردی لیک در ظنِ چو برق عُشرآن رَه کن پَیِ وحیِ چو برق
ظن لایغنی من الحق خواندهای وز چنان برقی ز شرقی ماندهای
دفتر ششم بیت ۱۴۳۰
ظن در مرحله ذهن و احساس قلبی است، همینکه به زبان آید و شکل ادعا و اظهار نظر بگیرد در اصطلاح قرآنی «خرص»نامیده میشود که مفهوم گفتار تخمینی دارد، همچو تیری که در تاریکی رها شود:
انعام ۱۱۶، ۱۴۸ ــ وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ
آنها جز از پندار پیروی نمیکنند و جز سخن تخمینی نمیگویند،
زخرف ۲۰ وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ
برای این گفتار هیچ گونه دلیل علمی ندارند و فقط اظهار نظر تخمینی میکنند.
عقل جزوی آفتش وهم است و ظن زانکه در ظلمات او را شد وطن
دفتر سوم بیت ۱۵۵۹
سالها گر ظن دود با پای خویش نگذرد زاشکاف بینیهای خویش
تا به بینی نایدت از غیب بُو غیر بینی هیچ میبینی بگو
دفتر ۵ ابیات ۲۶۴۵ ببعد
ظن و گمان در باره خدا
در ابتدای این سلسله مباحث اشاره کردیم که بد خداشناسی نه اصطلاحی ابداعی بلکه واژهای قرآنی است که ناشی از قیاس به نفس بشری و شناخت خداوند و دینداری از زاویه منافع فردی و مصلحتاندیشیهای محدود و «انسان مدارانه» دنیائی است. منظور از بد خداشناسی، نه نا باوری نسبت به خالق هستی، بلکه بدفهمی مشیت و نظاماتی است که در جهان بر قرار کرده و نا درستی انتظاراتی است که به خیالهای خود محورانه از خدا داریم.
وقتی اوضاع و احوال بر وفق مراد میگذرد و هنوز مسئله و مشکلی نداریم، البته ادعاهای ایمانی محکم و پابرجاست، اما همینکه محک تجربه پیش آید و مصیبت و مشقتی حادث شود، در این تنگناهاست که صداقت ایمان اثبات میگردد.
دشواریهای زندگی یکی دو تا هم که نیست؛ بیماری، فقر، ورشکستگی، مرگ عزیزان و.... تماما آزمایشگاه صبر و مقاومت آدمی است. از همه سنگینتر جنگ و جهاد است که ایمان را در کوره ابتلایش آبدیده میکند.
شکست فاجعه آمیز نبرد «احد»که اسلام را تا لبه نابودی پیش برد و تلفات بسیار سنگینی، از جمله شهادت حمزه فرمانده و حدود یک چهارم سپاه اسلام، همچنین مجروح و مصدوم شدن پیامبررا بر مسلمانان وارد کرد، مسلمانان اولیه را در معرض ابتلای بزرگی قرار داده بود.
تا کسی خود را در چنان لحظه خونین و خطر باری تصور نکند، نمیتواند عمق فاجعه و فضای تیره و تردید آور آنرا درک کند. در چنین شرایطی است که جمعی از مجروحان و نجات یافتگان خسته و خسران دیده که پیرامونشان را شهیدان به خون خفته و زخمیان زمین خوره پر کرده است، به خود میاندیشند و اصل قضیه و اصالت راهشان را مورد تردید قرار میدهند. مگر نه این است که ما تنها گروه مؤمن به کتاب خدا و رسول او هستیم؟ مگر نه این است که آنها مشرک و بت پرستند؟ مگر نه این است که هرکسی تکیه گاهی در زندگی میجوید تا در پناه آن امنیت یابد؟ اگر خدای محمد قادر مطلق است چرا از حمایت رسول و مؤمنین اش ناتوان بود و....؟
در این فضای پر ابهام که ابرهای تاریک شک و تردید آنرا پوشانده بود و بد خداشناسیهای جمعی سست ایمان و سطحی نگر همه چیز را زیر سئوال میبرد، تحلیلهای تبیین کننده سوره آل عمران روحیه تازهای میبخشد:
آل عمران ۱۵۴ ــ... وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَیْءٍ....
... و گروهی را حفظ جان، سخت به خود مشغول داشته بود، آنها همچون پندارهای دوران جاهلیت در باره خدا گمان میکردند؛ (و در اعتراض به شیوه تصمیم گیری در جنگ) میگفتند...
شکست بدر یکی از آزمایشگاههای ایمان بود، جنگ احزاب وصحنههای سرنوشت ساز دیگرنیز هر کدام کلاسهائی برای آموزش سنتها و نظامات خدائی در جوامع بشری بودند که به تدریج حادث میشدند:
سوره احزاب آیات ۸ تا ۲۷ در تحلیل حوادث مربوط به ائتلاف نیروهای شرک و کفر و نفاق علیه مسلمانان
آیات ۱۰ تا۱۲ـــ إِذْ جَاؤُوکُم مِّن فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَإِذْ زَاغَتْ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا
هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا
وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا
آنگاه که از فراز و نشیب (شهر) بر شما هجوم آوردند و چشمها از وحشت خیره مانده و جانها به گلوگاه رسیده بود و (پارهای از شما) گمانهای نا درستی به خدا میبردید. آنجا بود که مؤمنان مورد آزمایش قرار گرفتند و عدهای از بیم دشمنان سخت خود را باختند. آنگاه که دو رویان و بیمار دلان میگفتند: وعدههای خدا و رسولش فریبی بیش نبود!؟
سوره فتح آیات ۶ و ۱۲ (در ارتباط با واقعه صلح حدیبیه)
وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا
تا خدا مردان و زنان منافق و مشرک را عذاب کند، (همان) بدگمانان به خدا (که شکشت مؤمنان را انتظار میکشیدند). حوادث سوء (شکست و خذلان) بر آنها خواهد بود و....
.... بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَّن یَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِیهِمْ أَبَدًا وَزُیِّنَ ذَلِکَ فِی قُلُوبِکُمْ وَظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَکُنتُمْ قَوْمًا بُورًا
.... بلکه شما میپنداشتید هرگز تا ابد رسول و مؤمنین (زنده) نزد اهلشان باز نخواهند گشت! و چنین پنداری در دلتان نیک جلوه کرده بود و تصورات بدی در باره خدا داشتید و مردمی تباه بودید.
بد خدا شناسی در بُعد آخرت
واژه «ظن» بیش از هر چیز در قرآن در باره قیامت آمده است، چرا که بیش از بقیه امور با درک و دانش بشری فاصله دارد و میدان گستردهتری برای جولان ظن و گمان میگشاید. پرداختن به این دسته آیات و برداشت از آموزههای آن از ظرفیت این رساله خارج است، اما به عنوان نمونه میتوان موضوع ناباوری به ثبت و ضبط اعمال را مطرح کرد که موضوع مبتلابه منکرین معاد است.
شگفت این که ما ازذخیره انبوه عظیم اطلاعات در کامپیوترهای خود مطلعیم و هرگاه اراده کنیم میتوانیم آنها را در مانیتور مقابل خود حاضر نمائیم، اما گویا باور نداریم آفریننده مغزما توانای بر این کار باشد!؟
اتومبیلهای مدرن امروز عموما مجهز به ابزار راهیابی (Navigator, GPS) هستند که از طریق تبادل امواج با ساتلایتهای سیار در جو زمین راننده را هدایت میکنند. اینک میلیونها انسان در نقاط پراکنده عالم در حال هدایت شدن با دستگاهای رهبری از راه دور برای رسیدن به مقصد خود هستند. همه اینها را مغز ما ساخته است. آیا آفریننده مغز ازاین کار عاجزاست!؟
در تجهیزات بشر ساخته فقط هماهنگی کدهای به کار برده شده در ابزاردو طرف کافی است تا کلیه اطلاعات را منتقل کند، آیا سازنده چشم و گوش و پوست دسترسی به اطلاعاتی که این اعضاء در مدت کارکردشان کسب کردهاند ندارد و نمیتواند آنرا از بایگانی ذرهای سلولهایشان بیرون آورد!؟
اینک نگاه کنید به «بد خدشناسی» منکران در فهم مکانیسم ثبت و ضبط اعمال در زندگی دنیا:
سوره فصلت آیات ۱۹ تا ۲۳
وَیَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاء اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ
حَتَّى إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
وَمَا کُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَلَا أَبْصَارُکُمْ وَلَا جُلُودُکُمْ وَلَکِن ظَنَنتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا یَعْلَمُ کَثِیراً مِّمَّا تَعْمَلُونَ.وَذَلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمْ أَرْدَاکُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنْ الْخَاسِرِینَ
روزی که دشمنان خدا را باز داشته به سوی آتش احضار کنند، چون به دوزخ رسند، گوش و چشم و پوستشان بر آنچه کردهاند گواهی دهند! به پوستهایشان گویند: شما چرا علیه ما گواهی دادید!؟ گویند: خدائی که همه موجودات را گویا کرده، ما را نیز به سخن آورده است. در حالی که او نخستین بار شما را آفرید و به پیشگاه او بازگردانده میشوید (چرا تعجب میکنید سازنده بی خبر از ساختش باشد!). شما (در دنیا) توانائی پوشاندن گوش و چشم و پوستتان را (از ثبت و ضبط اعمالتان) نداشتید. و گمان میکردید خدا بسیاری از اعمالتان را (که پنهانی مرتکب میشدید) نمیداند، همین پندارها بود که سرانجام موجب هلاکتتان گردید و زیانکار شدید.
این بحث را با ابیاتی از مثنوی مولوی حسن ختام میبخشیم:
پرتوی بر قلب زد خالص ببین
بی محک زر را مکن از ظن گزین
گر محک داری گزین کن ورنه رو
نزد دانا خویشتن را کن گرو
یا محک باید میان جان خویش
ورندانی رَه، مرو تنها تو پیش
دفتر دوم ابیات ۷۴۸ ببعد
روح را تابان کن از انواعِ ماه
که ز آسیب ذَنَب جان شد سیاه
از خیال و وهم و ظن بازش رهان
از چَه و جور رسَن بازش رهان
دفتر ششم ابیات ۲۸۰۰ ببعد
نظرات